طراوت عشق
شیر نری دلباخته ی آهوی ماده شد. شیر نگران معشوق بود و میترسید بوسیله حیوانات دیگر دریده شود. دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود، ...گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت.
از دور مواظبش بود… پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست،
شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد.
با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد.
و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد…
نوشته شده در یادداشت ثابت - دوشنبه 91/6/28ساعت
8:0 صبح توسط طنین نظرات ( ) | |
:قالبساز: :بهاربیست: |